وبلاگ فرهنگی مرکز آموزشی گروه انتخاب

وبلاگ فرهنگی معاونت فرهنگی-دانشجویی مرکز آموزش علمی کاربردی گروه انتخاب

وبلاگ فرهنگی مرکز آموزشی گروه انتخاب

وبلاگ فرهنگی معاونت فرهنگی-دانشجویی مرکز آموزش علمی کاربردی گروه انتخاب

نقش اختیار انسان در هدایت یا گمراهی اش

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۵۳ ب.ظ

"انسان" و هیچ موجود دیگری، نه خالق است، نه ربّ، نه مالک، نه قادر و نه هدایت کننده است؛ بلکه پس از موهبت عوامل هدایت در درون (عقل، منطق، شعور، فطرت، الهام)، و نیز عوامل هدایت در برون (نبی، رسول، وحی و امام)، که همه روشنگر راه رشد و هدایت و نیز راه پرتگاه و هلاکت هستند، "انتخاب" می کند. هر کدام را انتخاب کرد، خدا به همان مقصد و مقصود هدایتش می ‌کند و به آثار و نتایج دنیوی و اخرویش که آن را نیز خداوند متعال خلق، مقدر (اندازه) و مقرر کرده است، می‌ رساند.

فرآوری: محمدی -بخش قرآن تبیان
اختیار انسان

انسان در انجام دادن کارهای خود دارای اختیار است و آموزه های قرآنی هم با این حقیقت منافاتی ندارد و موید آن است، ولی از آن جا که قرآن بعضی از آیاتش بعضی دیگر را تفسیر می کند، باید آیات را کنار هم گذاشت تا معنای واقعی آن بدست آید.

کلمه اضلال (گمراه کردن) در آیات قرآن به خدا و به شیطان و به دیگران نسبت داده شده است. باید توجه داشت که اضلال خدا روی چه شرایطی، چگونه و برای چه کسانی است.

اضلال خداوند اضلال ابتدایی نیست و این اضلال برای کسانی است که با اختیار خود موجب گمراهی خود را فراهم کرده اند. مثل آن که فرمود: مومن و معتصم را هدایت می ‌کند: «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطًا : اما کسانى که به خدا ایمان آورده و به او تمسک جستند، به زودى آنان را در رحمت و فضلى از جانب خود در مى ‏آورد و به راهى راست به سوى خود هدایت مى ‏کند.
کافر و ظالم را هدایت نمی ‌کند: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَظَلَمُواْ لَمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً» (النساء، 168) کسانى که کفر ورزیدند و ستم کردند خدا هرگز در صدد آمرزش آنان و اینکه به راهى هدایتشان کند نیست. (هدایت آنان مشیّت و اراده الهی نیست).

اضلال خداوند اضلال ابتدایی نیست و این اضلال برای کسانی است که با اختیار خود موجب گمراهی خود را فراهم کرده اند

مثال: ما نیز همین کار را می ‌کنیم. فرض کنید رئیس صاحب یک شرکت هستید و می ‌گویید: "هر که را بخواهم استخدام می ‌کنم" – بعد شرایط را بیان کنید و بفرمایید: افراد مومن، متخصص، سالم، کاری و متعهد و دلسوز، بدون سوء پیشینه، دارای مدرک تحصیلی فلان و ... را استخدام می ‌کنم.
خدا هم می ‌فرماید: بندگان خالص، مومن، دارای عمل صالح، متقی و آنان که مرا دوست دارند و بر من شریکی نمی‌ گیرند و به دیگران ظلم نمی‌ کنند را به صراط مستقیم تا مقام قرب خودم هدایت می ‌کنم و در بهشت خودم جای می ‌دهم.

نقش انسان، اختیار و اراده‌اش در هدایت یا گمراهی چیست؟

نقش "انسان و اختیارش"، فقط در "انتخاب" است، نه نتیجه‌ی آن.

به عنوان مثال: اگر مقابل انسان یک نوشیدنی گوارا مثل آب سالم یا آب میوه ‌ی سالم و همچنین یک نوشیدنی مضر مثل شراب مسکر یا اسید قرار گرفت، و برای انسان روشن شد که هر کدام چیست و چه آثاری دارد؟ فقط "انتخاب" این که کدام را بنوشد با خود اوست، هر کدام را نوشید، آثار و عواقبش در اختیار او نیست و "جبری" است. نمی تواند بگوید: من دلم می‌ خواهد شراب مسکر بنوشم تا عقلم کامل ‌تر شود و یا اسید بنوشم تا ویتامین‌ های بدنم تقویت شوند.
این مهم، در تمامی شئون فردی و اجتماعی حیات بشر حاکم است. شما انتخاب می‌ کنید که با چه کسی ازدواج کنید – چه رفتاری را در خانواده پیشه کنید – با پدر و مادر چگونه رفتار کنید – فرزند را چگونه و بر اساس چه آموزه‌ ها و فرهنگی تربیت کنید - چه شخص یا جناحی را به مسئولیت انتخاب کنید – چه شغلی را برای امرار معاش برگزینید و ...، اما هر کدام را انتخاب کردید، آثار و عواقب خودش را در پی دارد. آن دیگر در اختیار شما نیست.

لااکراه فی الدین

قرآن کریم در این باب سخن می گوید

یک - خداوند متعال در قرآن کریم فرمود که در دین (اعتقادات) هیچ اجباری نیست «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»، یعنی شما را مثل ملائک یا حیوانات مجبور نیافریدم، بلکه عقل و شعور و اراده و اختیار دادم و هیچ کس نیز نمی ‌تواند اعتقادی را به زور بر دیگری تحمیل کند.

البته علت را نیز بیان داشت و فرمود: به دلیل آن که راه رشد و راه گمراهی کاملاً روشن شده است «قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» - سپس نقش اختیار و اراده انسان در "انتخاب" را نیز بیان نمود: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُوْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ - پس هر که به طغیانگر (شیطان و پیروانش) کفر ورزد و به خدا ایمان آورد حقّا که به دستگیره محکم چنگ زده که گسستن ندارد، و خداوند شنوا و داناست.» (البقره، 256»
پس اختیار کافر شدن به طاغوتِ (درون و برون) و ایمان به الله جلّ جلاله، و یا خدایی ناکرده بالعکس، با انسان است، اما وقتی انتخاب کرد، هدایت در مسیر انتخاب شده و رسیدن به آثار و عواقبش در اختیار خودش نیست، بلکه طبق نظام و قوانین حکیمانه خلقت و هدایت است.

اگر کسی الله جلّ جلاله را معبود و هدف گرفت، خداست که او را به سوی کمال و قرب خودش هدایت می‌کند – و اگر کسی طاغوت ‌ها را معبود، هدف و محبوب گرفت، خداست که او را به سوی همان ها هدایت می ‌کند و خداست که هر دو را به نتیجه انتخابشان می ‌رساند.
دو – در آیه ‌ی بعد، چگونگی هدایت را بیشتر شرح داده و می ‌فرماید: هر کس به الله ایمان آورد، خدا او را هدایت می ‌کند. این خداست که او را به واسطه ‌ی ایمان، از ظلمات به نور می ‌برد، نه این که خودش خویشتن را هدایت کرده و از ظلمت به نور می‌ برد «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ - خدا سرپرست و کارساز کسانى است که ایمان آورده باشند، ایشان را از ظلمت ‏ها به سوى نور هدایت مى‏ کند» - و هر کس به طاغوت ایمان آورد، هدایتش را به طاغوت می ‌سپارد؛ و البته که مسیر هدایتی طاغوت همان است که خداوند متعال در نظام حکمیانه ‌ی خلقت و هدایت مقدر و مقرر کرده است، یعنی خروج از نور به سوی ظلمات «وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآوُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ - و کسانى که (به خدا) کافر شده اند، سرپرستشان طاغوت است که از نور به سوى ظلمت سوقشان مى ‏دهد، آنان دوزخیانند و خود در آن بطور ابد خواهند بود. (البقره، 257»
پس این خداست که هدایت می ‌کند یا هدایت نمی کند، اما راه را با اختیار خودش انتخاب می کند.
  سه - خدای متعال اسبابی برای هدایت قرار داده و همچنین طرق و اسبابی نیز برای گمراهی قرار داده است، مثل آن که فرمود: دعوت به حق و اسلام یکی از این طرق هدایت است، پس انتخاب با انسان است که دعوت را بپذیرد و بیاید یا نپذیرد و نیاید؟ هر کدام را انتخاب کرد، آثار و عواقبش طبق هدایت و ربوبیت الهی بر  او مترتب می ‌گردد: وَاللّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَیَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (یونس، 25)
خدا (با زبان قرآن و زبان خلقت) بندگانش را به سوى دار السلام (بهشت که سلامتی محض است) دعوت مى ‏نماید، و از میان آنان هر که را بخواهد به سوى صراط مستقیم هدایت مى‏ کند.
یعنی دعوت عمومی است، همه دعوت می‌ شوند، اما از میان همگان، آنان که این دعوت را می ‌پذیرند را به سوی دارالسلام دعوت می کند.

بندگان خالص، مومن، دارای عمل صالح، متقی و آنان که مرا دوست دارند و بر من شریکی نمی‌ گیرند و به دیگران ظلم نمی‌ کنند را به صراط مستقیم تا مقام قرب خودم هدایت می ‌کنم و در بهشت خودم جای می ‌دهم.

نتیجه:
نتیجه آن شد که "انسان" و هیچ موجود دیگری، نه خالق است، نه ربّ، نه مالک، نه قادر و نه هدایت کننده است؛ بلکه پس از موهبت عوامل هدایت در درون (عقل، منطق، شعور، فطرت، الهام)، و نیز عوامل هدایت در برون (نبی، رسول، وحی و امام)، که همه روشنگر راه رشد و هدایت و نیز راه پرتگاه و هلاکت هستند، "انتخاب" می کند. هر کدام را انتخاب کرد، خدا به همان مقصد و مقصود هدایتش می ‌کند و به آثار و نتایج دنیوی و اخرویش که آن را نیز خداوند متعال خلق، مقدر (اندازه) و مقرر کرده است، می‌ رساند.

چرا برای هدایت دعا می‌ کنیم؟

«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ» (آل‌ عمران، 8)
(آنان مى ‏گویند) پروردگارا، دل ‏هاى ما را پس از آنکه ما را راهنمایى کردى منحرف مگردان، و از جانب خود رحمتى به ما مبذول دار، زیرا که تویى که بسیار بخشنده ‏اى.
برای هدایت خود دعا می ‌کنیم و از او می ‌خواهیم که ما را هدایت کند، یعنی یک لحظه به خودمان وانگذارد، و از او می‌ خواهیم که پس از هدایت شدن نیز از مسیر خارجمان نگرداند (چون هدایت و گمراهی به اراده و قدرت اوست)، می‌ خواهیم تا بابت گناهانمان ما را از شمول رحمت و صراط مستقیم خارج نکند.


منابع :
سایت ایکس شبهه
اسلام کوئست

 

  • admin uofe

تلاوت این آیات هنگام خواب مفید است

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۵۲ ب.ظ

در روایات اسلامی، آیه ی ۵۴ سوره ی اعراف به آیه سخره معروف است و به نظر می رسد این اصطلاح از کلمه ی «مسخرات» گرفته شده است که می گوید خورشید، ماه و ستارگان در تسخیر امر الهی هستند.

فرآوری: زهرا اجلال-بخش قرآن تبیان
قران

"سخرَة" چنان که ابن منظور در "لسان العرب" آورده، به معنای "الضحکة" است; یعنی ریشخند کردن، و "مسّخّر" به پدیده ای می گویند که او را به کاری که مایل به انجام دادن آن نیست، وادار کنند. (لسان العرب، ماده سخر)

این معنا به معنای اول که ریشخند و ذلیل کردن است، باز می گردد و کسی را به کاری که به انجام دادن آن مایل نیست، وادار کردن به معنای ذلیل کردن او است؛ چنان که در همان منبع آمده است: "قال الله تعالی: " وَسَخَّر لَک الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَآئِبَینَ وَسَخَّرَ لَکم اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ "؛ ای ذللهما؛ و [خدا] خوشید و ماه ، شب و روز را مسخّر شما گردانید؛ یعنی آن ها را ذلیل کرد [و در خدمت شما قرار داد]." [33 ابراهیم]
نام نهادن این آیه [آیه، 54] به دلیل طرح مسألة "مسخّر شدن برخی موجودات" در آن است.

امام صادق (علیه السلام) در روایتی می فرماید: هر کس هنگام خواب آیة الکرسی را (3مرتبه) و «آیه شهد اللّه» و «آیه سخره» و «آیه سجده» را بخواند، خداوند او را از شرّ شیطان سرکش حفظ می کند و بر او 30 فرشته می گمارد که خداوند را حمد، تسبیح، تکبیر و تهلیل کنند و برای او طلب مغفرت نمایند تا از خواب برخیزد و ثواب تمام این ذکرها برای او خواهد بود

خداوند متعال در آیه ی سخره، یعنی آیه ی ۵۴ سوره ی اعراف می فرماید: پروردگار شما خداوندی است که آسمان ها و زمین را در شش روز [شش ایام] آفرید: سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت، با پرده تاریک شب، روز را می پوشاند و روز به سرعت در حرکت است و شب را طلب می کند و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، در حالی که در تسخیر فرمان او هستند، آگاه باشید که آفرینش و تدبیر جهان برای خدا [و تحت فرمان] اوست، پر برکت است خداوندی که پروردگار جهانیان است.
این آیه در واقع جوابی است برای بت پرستان که تصور می کردند بت ها شفاعتشان خواهند کرد و آیات الهی و انبیاء را تکذیب می کردند که قبل از این آیه، به آن اشاره شده است و خداوند می خواهد برساند که همه ی امور جهان و آخرت در زیر سیطره اوست و همه را خداوند مسخر کرده است و اگر شفیعی باید باشد، آن شفیع کسی است که جهان در تسخیر اوست نه بت های ساخته دست بشری که هیچ تحرکی ندارند و خداوند برای شخصیت دادن به انسان نعمت ها را به او یادآوری می کند و یکی از آن نعمت ها این است که خورشید، ماه و ستارگان به امر الهی در خدمت انسان ها می باشند و خداوند این ها را مسخر کرده تا به مردم سود برساند. [مکارم شیرازی، ناصر. نمونه، ج ۱۱، ص ۱۷۱]
بنابراین، باید دل ها به خدا متوجه شود که اگر بشر خدا را بشناسد، به سلامت و سعادت ابدی می رسد و شناخت خدا تفکر در آیات او که در آسمان و زمین پراکنده است، میسر می شود.

اوست که آسمان و زمین را آفرید و دانش بشر هرچه فراتر رود، نشانه های عظمت و قدرت را بیشتر خواهد دید. اوست که اولین بار هستی را بیافرید و امور آن به گونه ای مستمر در دست قدرت خویش قرار داد، اوست صاحب قدرتی گسترده و اوست پدید آورنده رشد دهنده ی مخلوقات و اوست پروردگار جهانیان.

آثار خواندن این آیات

از جمله راه های تطهیر قوّه ی خیال، مداومت در خواندن آیه ی سخرِه می باشد که به قوّه ی خیال توحّد می بخشد. زیرا قوّه ی خیال بر اساس اصل مجرّدیّتش زود به آن چه که روی آورد، خو می کند. انسان اگر مدّتی با این آیه یا آیاتی مشابه این حشر پیدا کند، خواهد توانست نفس خود را به توحّد بکشاند

در مورد آثار قرائت این آیات، مطالب زیادی در روایات آمده است؛ از جمله این که قرائت این آیات (هفتاد بار) موجب رفع شرّ شیطان های جنّی و انسی می شود. [مستدرک الوسائل، ج 4، ص 169؛ من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 521،ح 3134؛ جامع الدعوات، ص 19؛ اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، ص 279] روایات این آیه را در صفاء قلب و اطمینان نفس و نفی خواطر و برطرف کردن شک، موثر می دانند. [ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 78، ص 241؛الکافی، ج 2، ص 539]

امام صادق (علیه السلام) در روایتی می فرماید: هر کس هنگام خواب آیة الکرسی را (3 مرتبه) و «آیه شهداللّه» و «آیه سخره» و «آیه سجده» را بخواند، خداوند او را از شرّ شیطان سرکش حفظ می کند و بر او 30 فرشته می گمارد که خداوند را حمد، تسبیح، تکبیر و تهلیل کنند و برای او طلب مغفرت نمایند تا از خواب برخیزد و ثواب تمام این ذکرها برای او خواهد بود. [بحار الانوار؛ ج 84/180]

همچنین خواندن آیه سخره در رکعت ششم از نوافل ظهر، [جواهرالکلام، 8/175 و 184؛ زبدة البیان/114] بر بالین محتضر (براى راحت جان دادن او)، [جواهرالکلام 8/184] هنگام ترس از ساحر و شیطان، هنگام چموشى حیوان و عدم تمکین آن، [مجمع الفائدة 2/ 107 و 108؛ زبدة البیان/ 114] هنگام رسیدن حاجى به عرفات ، [المهذب 1/247 ] و هنگام ورود به مسجد، [ذکرى الشیعة، 3/135] مستحب است.

امام صادق علیه السلام وقتی به آسمان نگاه می کردند، این آیه را می خواند: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأوْلِی الألْبَابِ [آل عمران : ۱۹۰] و سپس آیه ی سخره را می خواند. یعنی إِنَّ رَبَّکم اللّه الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ...  آیه ۵۴ سوره ی اعراف و پس از آن دعا می کردند. [نوری، حسین. مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۱۴۸، ب ۱۰]

تلاوت این آیه در طهارت باطنی، طهارت خیال اثر دارد

اما طهارت خیال از اعتقادات فاسد است و جولانش در میدان آمال و امانی می باشد.
انسان باید مراتب طهارت ظاهری را بگذراند تا به مرتبه باطنی برسد. طهارت باطنی را مراتبی است که از طهارت خیال آغاز می گردد و به طهارت روح و سِرّ پایان می پذیرد.

مهمترین و مشکل ترین مرتبه طهارت و پاکی، مرتبة قوه خیال است. چرا که انسان باید آن را از تخیلات بی خود و سوء ظن های بیجا نجات بخشد.

از جمله راه های تطهیر قوّه ی خیال، مداومت در خواندن آیه ی سخرِه می باشد که به قوّه ی خیال توحّد می بخشد. زیرا قوّه ی خیال بر اساس اصل مجرّدیّتش زود به آن چه که روی آورد، خو می کند.

انسان اگر مدّتی با این آیه یا آیاتی مشابه این حشر پیدا کند، خواهد توانست نفس خود را به توحّد بکشاند. در بیانی دیگر متذکر شده اند که آیه سخره دستور العمل سائر در برنامه ی سالکان است و تأثیر آن در صفای قلب و اطمینان نفس و نفی خواطر و ازاله ی شک و وسواس موثر بوده و آدمی را به یقین می رساند ... ( هفتاد مرتبه گفتن این آیات، برای نفوس طالب معارف، موثّر است و اثر آن به صورت یقینی اثبات شده است.) [کتاب شریف «شرح مراتب طهارت»؛ از رساله ی وحدت از دیدگاه عارف و حکیم حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی]


منابع:
جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد 1، صفحه 195
دانشنامه قرآن، بهاء الدین خرمشاهی، ص 90
سایت بیکرانه وجود
کتاب شریف «شرح مراتب طهارت»؛ از رساله ی وحدت از دیدگاه عارف و حکیم حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله/ شارح: استاد صمدی آملی حفظه الله
نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات
سایت رهروان ولایت
  • admin uofe

یک قاعده ی طلایی برای سنجش اعمال !

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۵۲ ب.ظ

روزهای آغازین مهر بود که از کار بیکار شدم، سعی می کردم خود را خوشحال نشان دهم تا شور و هیجان پسرم که اولین بار بود مدرسه را تجربه می کرد، بهم نریزد.

چند روز پیش آمد و گفت، امروز خانم معلم گفت یک درس مهم یاد می دهد «هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند» و بعد گفت به این موضوع فکر کنیم. یعنی چی بابا؟

دیگر صدایش را نمی شنیدم؛ این درس مهمی بود که مدت ها فراموش کرده بودم و بیکاری امروزم نتیجه سهل انگاری ام در بیکار شدن همکارم بود...

این را مردی سی و چند ساله می گوید و حسرت می خورد که کاش این درس را فراموش نکرده بود و در برابر زیر آب زنی هایی که علیه همکارش شده بود می ایستاد تا امروز به همان درد دچار نشود.

فرآوری: زهرا اجلال - بخش قرآن تبیان 
سنجش اعمال، ترازو

انسان موجودی اجتماعی است. آموزه ‌های اسلامی که بر اساس فطرت قرار گرفته (روم، آیه۳۰) و بر آن است که سعادت دنیا و آخرت را در چارچوب معرفت و عمل صالح از جمله عمل اجتماعی صالح تأمین کند؛ چرا که بدون عمل اجتماعی، انسان نمی‌ تواند سعادتمند شود. (سوره عصر)
اما همیشه نوع تعامل با دیگران از همسر و فرزند تا دیگر افراد جامعه مسئله مهم برای هر انسانی بوده است؛ زیرا تفاوت ‌های روحی و روانی و تفاوت ‌ها در نیازها و خواسته‌ ها، موجب تضاد منافع و تقابل میان افراد جامعه می ‌شود. از همین ‌رو بخش اعظم آموزه‌ های دستوری در شرایع اسلامی همواره به حوزه تعاملات اجتماعی و تبیین حقوق، اختصاص یافته است.
تلاش آموزه ‌های قرآنی و اسلامی آن است که ما معیار زندگی درست و تعامل صحیح با دیگران را بیاموزیم و بر اساس آن عمل کنیم تا سعادت دنیا و آخرتمان تأمین شود. اما مشکل بسیاری از مردم این است که حجم بسیار آموزه ‌ها و تعامل بسیار با دیگران در هر لحظه از عمر امکان نمی ‌دهد تا هر دم به ارزیابی صحیح و بطلان عمل خود بپردازیم و درستی و نادرستی آن را ارزیابی کنیم.
از این ‌رو همواره یک پرسش برای همگان وجود دارد که در یک کلمه چه معیاری وجود دارد که موفقیت خود را در تعامل صحیح با دیگران بسنجیم؟ آیا ما دارای یک معیار درونی و همیشگی هستیم که داوری و ارزیابی درستی در این ‌باره داشته باشیم؟ آیا می‌ توانیم بدون مراجعه به کسی یا چیزی در هر لحظه دریابیم که عملی که انجام می ‌دهیم درست و نادرست و صحیح و غلط است؟ چه شاخص درونی وجود دارد که ما هرگاه اشتباه و خطا می ‌کنیم ما را باز دارد و به اصلاح و تصحیح عمل مجبور سازد؟

خود معیاری انسان بر اساس فطرت

هر انسان در درون خود یک معیار و شاخصی دارد که هر لحظه و هر ساعت می ‌تواند اعمال خویش را با آن ارزیابی کند. این معیار همان فطرت پاک انسانی است که خداوند در درون همگان تعبیه کرده است و انسان می‌ تواند با مراجعه به خود، اعمال و تعاملات خویش با دیگران را ارزیابی کند

پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این پرسش که آیا یک معیار دقیق و علمی و درونی و همیشگی وجود دارد؟ پاسخ مثبت می ‌دهد و می ‌فرمایند که:

هر انسان در درون خود یک معیار و شاخصی دارد که هر لحظه و هر ساعت می ‌تواند اعمال خویش را با آن ارزیابی کند.

این معیار همان فطرت پاک انسانی است که خداوند در درون همگان تعبیه کرده است و انسان می‌ تواند با مراجعه به خود، اعمال و تعاملات خویش با دیگران را ارزیابی کند.

شخصی از پیامبر اسلام صلی الله و علیه وآله پرسید: «ای فرستاده خدا!‌ کاری به من یاد بده که میان آن عمل و بهشت فاصله ‌ای نباشد.»
پیامبر فرمود: «عصبانی مشو و از مردم چیزی طلب مکن و آنچه را برای خود می ‌پسندی برای مردم نیز همان را بپسند» (امالی طوسی، ص ۵۰۷؛‌ مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۲۲؛ بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۷۲ و ج ۴۷، ص۴۷، ص ۱۲۵)
در جایی دیگر آمده است که عرب بادیه ‌نشینی نزد پیامبر صلوات الله علیه آمد و رکاب شتر پیامبر (صلی الله و علیه وآله) را گرفت و گفت: ای رسول خدا! چیزی به من یاد بده که به وسیله آن وارد بهشت شوم!
پیامبر صلوات الله علیه فرمود: «آنچه را که دوست داری دیگران نسبت به تو روا دارند، تو نیز همان را نسبت به آنان روا دار؛ و آنچه را که ناپسند می ‌داری که دیگران نسبت به تو انجام دهند، تو نیز آن را در حق آنان انجام مده
. اینک، رکاب شتر مرا رها کن! (کافی، ج ۲ ص ۱۴۶)
امام علی (علیه السلام) نیز می ‌فرماید: خودت را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه که برای خود دوست می ‌داری، برای دیگران هم دوست بدار و آنچه برای خود نمی ‌پسندی، برای دیگران هم مپسند. (نهج ‌البلاغه، نامه ۳۱)
از این روایات می‌ توان دریافت که حضرت رسول (صلی الله و علیه وآله) با بیان یک قاعده طلایی بر آن است تا انسان به خود ارزیابی از عملش اقدام کند و وضعیت خود را با خدا و بهشت و سعادت مشخص کند.

اگر انسان بتواند به این معیار مراجعه کند دیگر نیازی نیست که از کسی چیزی بپرسد و هرگاه در مورد عملی شک و تردید داشت، می ‌تواند با مراجعه به فطرت خویش دریابد که آن عمل مطابق عدالت و حق است یا خلاف آن؟

مسلمان مومن واقعى، کسى است که براى دیگران نیز به اندازه خودش، راحت و آسایش و حق استفاده از مواهب زندگى را بخواهد و اصولا آسایش و خوشبختى خود را، در آسایش و خوشبختى دیگران جستجو کند.

فطرت آدمی؛ معیاری برای سنجش اعمال

البته اینکه گفته شد انسان به خودش مراجعه کند تا وضعیت اعمال خویش را ارزیابی و سنجش کرده و به اصلاح و تصحیح عمل بپردازد، مراد از خود، همان فطرت سالم و سلیم است؛ زیرا زمانی انسان می‌ تواند معیار سنجش حق و باطل و عدالت و ظلم قرار گیرد که براساس ساختار فطری و الهی باشد.
خداوند به هر انسانی یک مجموعه توانایی بخشیده است که شامل دانش‌ ها و تمایلات است. این مجموعه که در ذات هر انسانی تعبیه شده شامل توانایی معرفتی و گرایشی به خیرها و کمالات و گریز از باطل و نواقص است. انسان‌ ها به طور فطری از الهامات تقوایی و فجوری برخوردارند و می ‌توانند حق و باطل و خیر و شر را بشناسند و همچنین به خیر و حق گرایش یافته و از شر و باطل و بی‌ عدالتی گریزان باشند. (شمس، آیات ۷ تا ۱۰)

 اینکه گفته شد انسان به خودش مراجعه کند تا وضعیت اعمال خویش را ارزیابی و سنجش کرده و به اصلاح و تصحیح عمل بپردازد، مراد از خود، همان فطرت سالم و سلیم است؛ زیرا زمانی انسان می‌ تواند معیار سنجش حق و باطل و عدالت و ظلم قرار گیرد که براساس ساختار فطری و الهی باشد

اما بسیاری از مردم به دلایلی فطرت خود را می ‌پوشانند و اجازه نمی ‌دهند تا آن همانند چراغی روشنگر باشد و پیش پای آنان را روشن سازد و حق و باطل را نشان دهد و گرایش به خیر و عدالت و حق داشته باشد. (شمس، آیات ۷ تا ۱۰)
آن فطرتی می ‌تواند معیار سنجش حق و باطل و درست و نادرست باشد که از بیمار دلی سالم مانده و گرفتار زنگار و مهر نشده باشد.

اما اگر فطرت، سلامت خود را از دست بدهد، به طور طبیعی عمل و رفتار نمی ‌کند. از همین رو حقایق را وارونه می‌ بیند و تفسیر می ‌کند و به جای گرایش به خیر به سوی شر می‌ رود و به جای آنکه در پی مصادیق کمالی حقیقی باشد، به سوی مصادیق کمالی دروغین می‌ رود.

این گونه است که بیمار دلانی چون منافقان هنجارها و ارزش‌ ها را ضد ارزشی دانسته و رفتارهای نابهنجار و زشت خویش را هنجار ارزیابی می ‌کنند و وقتی به آنان اعتراض می‌ شود که چرا افساد می ‌کنید می‌ گویند که ما مصلح هستیم. بر همین اساس آنان انسان ‌های دارای قلب سالم و سلیم و فطرت پاک و سالم را سفیه و بی‌ خرد می‌ دانند و ایمان ‌آوری آنان نسبت به ارزش ‌ها و هنجارها و احکام شریعت مطابق فطرت را عین سفاهت و بی‌ خردی دانسته و به تمسخر آنان می ‌پردازند (بقره، آیات ۸ تا ۱۵)
هرگاه انسان این گونه رفتار کند و فطرت را دفن نماید و فتیله آن را پایین کشد، از حوزه فطرت انسانی بیرون رفته و در مقام حیوانیت وارد می‌ شود و اگر ادامه یابد از آن نیز پست ‌تر شده و قساوت قلب و سنگدلی ‌اش موجب می ‌شود تا دیگر حتی احساس حیوانی نداشته باشد و ادراک و فهم حیوانی را از دست دهد و به سنگ تبدیل شود. (اعراف، آیات ۱۷۶ و ۱۷۹؛ بقره، آیه ۷۴)

به هر حال انسان، خود بهترین داور برای سنجش اعمال خویش و تنظیم روابط سالم با دیگران است. اگر کسی بخواهد رفتار دیگران نیز با وی خوب شود، بهتر است که رفتار خود را با دیگران بهبود بخشد.

اگر هر کسی این‌ گونه عمل کند به طور طبیعی روابط سالم در جامعه ایجاد می ‌شود و گسترش می ‌یابد و جامعه ‌ای معتدل و سالم فراهم می ‌آید و سعادت دنیا و آخرت مردم تضمین و تأمین می ‌گردد.

در عین حال هیچ ‌گاه شاهد انبوه پرونده‌‌ های قضایی و حقوقی و کیفری میلیونی در محاکم و مراکز قضایی نخواهیم بود.


منابع:
کیهان؛ مصطفی میرمحمدی
برگرفته از پندهاى کوتاه از نهج البلاغه، هئیت تحریریه بنیاد نهج‏ البلاغه
سایت شفقنا
  • admin uofe

دانشجویان ارتش در آغاز جنگ

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۵۰ ب.ظ

 جنگ هشت ساله‌ رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران از 31 شهریور1359 آغاز شد و هدف آن به شکست کشاندن انقلاب اسلامی بود که شخص جاه طلبی چون صدام مجری آن شد.  پس از هجوم ارتش عراق به داخل مرزهای ایران، دانشجویان دانشگاه امام علی(ع) که در اینجا از آن به نام دانشجویان دانشکده افسری یاد می‌کنیم.

بخش فرهنگ پایداری تبیان
دانشجویان ارتش در آغاز جنگ

 اعزام دانشجویان در سوم مهرماه
دانشکده‌ افسری نخستین تیپ اعزامی در تاریخ سوم مهر1359به منطقه خوزستان بودند. تاکنون علاوه بر جمهوری اسلامی ایران، فقط در کشور ترکیه سابقه شرکت دانشجویان دانشکده ‌افسری در جنگ وجود داشته است؛ اما نقش دانشجویان دانشکده افسری جمهوری اسلامی ایران از جهت عملیاتی، منحصر به فرد است، زیرا نتیجه این حضور، در کند کردن و توقف و در مواردی شکست دشمن بسیار موثر و جاودانه بود، علاوه بر آن وقتی سرهنگ موسی نامجوی خبر حمله ارتش عراق را در آمفی تئاتر دانشکده به دانشجویان اطلاع داد و تصمیم رفتن به جبهه‌های جنگ را در اختیار خود دانشجویان گذاشت، آنان با فریاد ‌الله اکبر حضور داوطلبانه خود را برای دفاع از کشور اعلام کردند. اما معلوم نیست چرا تاکنون چنین حماسه‌ای‌ اینقدر مهجور مانده است. البته باید یادی کنیم از امیر سرتیپ پورشاسب که در زمان مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی خود، با دعوت از دانشجویان اعزامی به مناطق عملیاتی در یک همایش یک روزه، یاد دوران فراموش نشدنی روزهای اول جنگ و حماسه‌آفرینی‌های دانشجویان را زنده کرد.
دانشجویان دانشکده افسری با ورود به منطقه خوزستان در همان مدت کوتاه حضور خود، با عملیات گشتی شناسایی و اطلاع از مکان و استعداد نیروهای عراقی، آموزش و اعزام نیروهای مردمی به محورهای حساس دفاعی، گشتی‌های رزمی، تک‌‌های پراکنده و پدافند در نقاط حساس، اعزام به نقاط مختلف خوزستان مانند دزفول، سوسنگرد، حمیدیه، دب حردان، آبادان و... با حضوری موثر در محافظت از اهواز و دفاع حماسی در خرمشهر، آسایش و آرامش را از نیروهای عراقی سلب کردند و تحرک تازه‌ای در خطوط عملیاتی به وجود آوردند. نقش مهم دانشجویان، کار ساده‌ای نیست که بتوان آن را در قالب کلمات بیان کرد، زیرا عشق و ایمان، ایثار و جانبازی، قابل وصف در جمله‌ها و حتی در  تصاویر نیست.
در دفاع خرمشهر سهم دانشجویان بسیار مهم و موثر و در عین حال متواضعانه بود. اکنون پس از گذشت بیش از 30سال، با آن همه بی‌مهری‌ها و نادیده گرفته شدن‌ها، مهر خاموشی بر لب زده‌اند و از آن حماسه‌ها نه عکسی دارند و نه فیلمی، نه ترانه و آهنگی  و نه نوحه و سرودی.

عملیات نهم مهر
پس از ورود دانشجویان دانشکده افسری به خوزستان، نیروهای عراقی در مقابل خود یک نیروی منسجم، وسیع و قدرتمندی را تصور می‌کردند که البته ازجنبه کمی و امکانات دفاعی این گونه نبود. با وجود این با همین تجهیزات انفرادی و امکانات، نتیجه‌ عملکرد دانشجویان از بعد عملیاتی و بخصوص جنگ روانی، با اهمیت و ارزنده بود. در هرحال نیروهای عراقی نسبت به حضور این نیروهای چابک و کاردان و پر جنب و جوش، حساس و نگران بودند، به طوری که پس از ورود دانشجویان به خوزستان، مناطق تجمع آنان مورد گلوله باران قرار می‌گرفت. از جمله حاشیه جاده سوسنگرد- اهواز شاید تا آن روز یک گلوله هم شلیک نشده بود، اماپس از استقرار، به طور مستمر و دائم، گلوله‌های توپ شلیک می‌شد و این حاکی از این بود که نیروهای دشمن از حضوردانشجویان اطلاعات دقیقی دارند. پس از اسارت تعدادی از نیروهای عراقی این نکته آشکار شد که آنان تصور می‌کردند نیروهای پارتیزان و تکاوران باتجربه‌ای وارد منطقه شده‌اند. به همین علت پس از شکست دو لشکر عراقی در جنوب غربی اهواز، هردو لشکر، منطقه غرب اهواز و سوسنگرد را برای تجدید سازمان رها کردند. در واقع نخستین شکست عمده و قابل توجه ارتش عراق، مدیون حضور مقتدرانه دانشجویان دانشکده افسری بود.

در دفاع خرمشهر سهم دانشجویان بسیار مهم و موثر و در عین حال متواضعانه بود. اکنون پس از گذشت بیش از 30سال، با آن همه بی‌مهری‌ها و نادیده گرفته شدن‌ها، مهر خاموشی بر لب زده‌اند و از آن حماسه‌ها نه عکسی دارند و نه فیلمی، نه ترانه و آهنگی  و نه نوحه و سرودی

عملیات پدافندی نهم مهر ارتش عراق را در محاصره و اشغال اهواز ناکام کرد. نکته قابل توجه در شرح عملیات نهم مهر آن است که 28 نفری که تحت مسئولیت استوار «غیوراصلی» قرار داشتند، دراختیار ستوان یکم روادگر قرارگرفتند، در حالی که تاکنون به این رویداد در جایی اشاره‌ای نشده یا به گونه دیگری مطرح شده است. سرهنگ بازنشسته علی اکبر روادگر در این مورد و چگونگی عملیات روز نهم می‌گوید: نیمه‌های شب نهم مهر چند ساعت پس از مراجعت از سوسنگرد در محل استراحت بودم که فرمانده دانشکده افسری ساعت حدود یک بامداد به‌سراغم آمد و صدایم زد و گفت باید برای نبرد مهمی آماده شوی. آنگاه مرا با خود به نقطه دیگری از شهر برد. ابتدا به یک قرارگاه و سپس به‌سمت زیرزمینی در همان قرارگاه رفتیم و آن گاه به اتاقی که مهندس غرضی استاندار خوزستان هم حضور داشت، وارد شدیم. سرهنگ نامجو مرا به مهندس غرضی معرفی کرد و گفت: جناب روادگر همان افسری است که آن اطلاعات و شناسایی‌های مهم را از منطقه سوسنگرد با خود آورده است. مهندس غرضی که گویا منتظر آمدن من بود، بلافاصله از جایش برخاست و با گروهی که همراه داشت، ابتدا به ‌اتفاق، به ‌سمت پادگان حمید حرکت کردیم. در پادگان حمیدهم هماهنگی شده بود که ما بزودی به آن مکان خواهیم رسید. سرهنگ عمید فرمانده پادگان انتظار ما را می‌کشید. سرگرد خسرو شریفی‌راد از کمیته رنجر در آن پادگان حضور داشت. من و مهندس غرضی هم به جمع آن دو نفر پیوستیم.
در آن لحظه لشکر نیروهای عراقی از سوسنگرد حرکت کرده بود و از جاده سوسنگرد- اهواز به سمت حمیدیه می‌آمد تا مسیرش را به سمت اهواز ومحاصره آن شهر ادامه بدهد. ما در اتاق سرهنگ عمید هماهنگی کردیم که باید با استفاده از دانشجویان دانشکده افسری در حمیدیه یک خط پدافندی افقی تشکیل داده و در برابر این لشکر ایستادگی کنیم و از ورود آنها به اهواز ممانعت به‌عمل آوریم.
 مأموریت من در برابر نیروهای عراقی، مأموریت کمین بود. از نیروهای مردمی شهر حمیدیه 28 نفر به من معرفی شدند. این 28 نفر دارای تجهیزاتی بودند که چون کامل نبود، از پادگان حمیدیه هم تجهیزاتی دریافت داشتند. پس از هماهنگی‌های لازم به محل تجمع دانشجویان آمدم، به اتفاق آنان به سمت حمیدیه حرکت و کمین خطی در منطقه پیش‌بینی کردیم. ستوان محمد خالصی از رزمندگان لشکر 92 و فرمانده یک گروهان تانک مأمور شد که کار تدارکاتی و پشتیبانی ما را انجام بدهد.

دانشجویان ارتش در آغاز جنگ

خط پدافندی ما در برابر لشکر عراق درمجاورت باغ پیشاهنگی حمیدیه در نزدیکی جاده قرار داشت. نیروهای مدافع را تقسیم کردم. البته همزمان با آماده شدن برای دفع پیشروی دشمن، آب‌های سطحی و جاری و جوی‌هایی که برای کشاورزی استفاده می‌شد، به سمت زمین‌های اطراف تغییر مسیر داده شده بود تا زمین‌های گل‌آلود نیز مانع حرکت تانک‌های دشمن بشود.  در ساعت 8 صبح روز نهم مهرماه همین که تانک‌های عراقی به ‌نزدیکی ما رسیدند، دستور تیراندازی‌ دادم و تیراندازان آرپی‌جی7 اقدام به تیراندازی کردند. در اثر تیراندازی گلوله‌های آر ‌پی جی هفت چند تانک آتش گرفت و منهدم شد، در محور دیگری چند تانک درزمین‌های گل‌آلود گرفتار شد، آتش توپخانه نیز بشدت در حال تیراندازی بود. در چنین شرایطی عملیات انتحاری و متهورانه دانشجویان به ‌ثمر نشست و لشکر توانمند زرهی ارتش عراق را از ادامه حرکت و پیشروی کاملاً ناتوان ساخت.
براساس آنچه بیان شد، نقش دانشکده افسری در نخستین روزهای جنگ تحمیلی نقش استراتژیک و اثر‌گذار بوده است، به نحوی که حضور گسترده دانشجویان به عنوان نخستین نیروهای واکنشی در مقابل تهاجم گسترده ارتش عراق به مرزهای جنوب کشور و در منطقه عمومی خوزستان و بویژه خرمشهر، دزفول و اهواز تا حد بسیار زیادی مانع از پیشروی سریع‌تر و توسعه وضعیت در منطقه‌ شده است.
شکست یگان‌هایی از دو لشکر 9 زرهی و 5 مکانیزه ارتش عراق در بعد از ظهر هشتم و صبح نهم مهر ماه از جمله مهمترین رویدادهای اول جنگ به شمار می‌آید که به دست مدافعان شجاع ایرانی انجام گرفت و دانشجویان دانشکده افسری در هر دو عملیات نقش اصلی و محوری به عهده داشتند. برقراری تأمین و امنیت شهر و منطقه عملیاتی اهواز یکی دیگر از مأموریت‌های رزمی دانشجویان بود که بخوبی و به شایستگی از عهده آن برآمدند و سرانجام حضور سه گردان دانشجویان در سه نوبت زمانی متفاوت در کمتر از دو هفته و قرار گرفتن در صف مدافعان دلیر خرمشهر(که شرح آن به مقوله جداگانه‌ای نیاز است) یکی دیگر از اوراق زرین رویدادهای دفاع مقدس در روزهای اول جنگ تحمیلی است که نام دانشجویان دانشکده افسری را برای همیشه در تاریخ نبردهای نظامی به‌عنوان شجاع‌ترین و فداکارترین رزمندگان ثبت خواهد کرد و زنده نگه خواهد داشت.

  • admin uofe

قله جنگ

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۵۰ ب.ظ

علیرضا دلبریان از جانبازان و غواصان گردان یاسین است. وی سال‌هاست روایت گر دلاوری‌های رزمندگان در 8 سال دفاع‌مقدس در مناطق عملیاتی است.

بخش فرهنگ پایداری تبیان
علیرضا دلبریان

علیرضا دلبریان از جانبازان و راویان دفاع‌مقدس گفت: در طی سال‌هایی که به مناطق جنگی برای روایتگری می‌روم برای اقشار مختلف جنگ را روایت کردم که در بین این اقشار بعضاً از اقلیت‌های مذهبی مانند مسیحی‌ها و یهودی‌ها هم بوده‌اند.
روایت گر راهیان‌نور با اشاره به تأثیرپذیری تعداد زیادی از زائران گفت: بسیاری بعد از شنیدن خاطرات شهدا تحت تأثیر قرار گرفتند. یک نفر پیامک زده بود 2 رکعت نماز پیش یاران شهیدتان مشکل چندساله من را حل کرد. فرد دیگری زنگ‌زده بود می‌گفت معتاد بودم و با شنیدن دلاوری‌های رزمندگان با آن‌ها عهد کردم اعتیادم را ترک کنم و آن‌ها کمک کردند.
البته این را هم بگویم شهدا مشکل‌گشا هستند اما به نظرم اول باید آن‌ها را در ابتدا الگوی زندگی خود قرار دهیم نه وسیله حل مشکلات.
وی با اشاره به خاطره‌ای از روایت گری‌اش برای چند خاخام ضد صهیونیست گفت: وقتی خاخام‌های یهودی را به اروند بردیم به آن‌ها گفتم پیامبر شما حضرت موسی (ع) است و خداوند رود نیل را در برابر یاران این پیامبر شکافت و خشک کرد تا از آن عبور کنند؛ اما غواصان ما، آن یاران آخر زمانی عشق با تجهیزات جنگی که با خود داشتند با پیروی از امام عشق به آتش دشمن زدند و از اروند خروشان گذشتند.

قله جنگ ما غواصی است. غواصان مظلوم‌ترین شهدای ما بودند، چون در سخت‌ترین مناطق در سرما، در آب‌های خروشان با تجهیزات جنگی، بدون جان‌پناه در تیررس دشمن می‌جنگیدند

وی افزود: بعد از گفتن این مطلب عکس‌های غواصان شهید را به خاخام‌های یهودی که متحیرانه رود را نظاره می‌کردند نشان دادم. اشک در چشم‌هایشان حلقه‌زده بود و حرفی برای گفتن نداشتند.

وی با اشاره به خاطره دیگری از یک مسیحی اسپانیایی ادامه داد: در بین خارجی‌هایی که به اروند آمده بودند یک مسیحی اسپانیایی که معتقد بود این جنگ شما ویژگی خاصی ندارد در جنگ‌های دیگر هم افراد زیادی ناجوانمردانه کشته شدند. من در پاسخ به او گفتم شما بعد از پیروزی در جنگ بر سر جنازه‌ها و مجروحین جنگی دشمنتان چه می‌کنید؟ آن مرد مسیحی گفت: رجز می‌خوانیم ممکن است فرماندهان ما با کلت برخی از سربازان را هم بزنند.
وی تصریح کرد: در جواب به آن مسیحی گفتم وقتی در کربلای 5 ما به پیروزی رسیدیم. حسین خرازی یکی از فرماندهان لشگرهای ما با اسیران دشمن باکرامت برخورد کرد و با سربازانش سجده شکر به‌جا آوردند و درحالی‌که بر سر جنازه‌های عراقی‌ها گریه می‌کرد، می‌گفت ما نمی‌خواهیم این‌ها را بکشیم، این‌ها فریب‌خورده‌اند. از این صحبت‌های من و آن مسیحی عباس لاجوردی مستندی هم ساخته است.

جنگ

غواصی قله جنگ ماست
وی افزود: من هنوز صحبت‌های زیادی درباره جان‌فشانی شهدای غواص دارم که هر چه بگویم تمام‌شدنی نیست. قله جنگ ما غواصی است. غواصان مظلوم‌ترین شهدای ما بودند، چون در سخت‌ترین مناطق در سرما، در آب‌های خروشان با تجهیزات جنگی، بدون جان‌پناه در تیررس دشمن می‌جنگیدند. اصلاً بدون اغراق می‌توان گفت کل جنگ ما یک‌طرف، سختی‌های غواصی در یک‌طرف دیگراست.
این جانباز دفاع‌مقدس دلیل علاقه خود به غواصان را این‌طور بیان کرد: وقتی شما کاسب باشی و بخواهی یک نمونه از بهترین آثارت را بیاوری قطعاً بهترین و گران‌بهاترینش را می‌آوری، ازنظر من هم بهترین نمونه و شاخص‌ترین رزمندگان ما غواصان بودند. چون غواصی اوج مظلومیت جنگ است به دلیل اینکه از قدیم گفته‌اند: «هر که در این درگه مقرب‌تر جام بلا بیشترش می‌دهند.»
این رزمنده 8 سال دفاع‌مقدس در پایان صحبت‌های خود گفت: اخلاص شهدای غواص یک آتشی در جان مردم انداخت. آن‌ها با مظلومیتشان دل‌ها را آتش زدند. یک غواصی که در نیزارها مجروح می‌شود اسیر می‌شود بعد توسط بعثی‌ها دست‌بسته دفن می‌شود این خیلی دردآور است.

شهدا مایه عزتم هستند
دلبریان با اشاره به لطفی که شهدا در این سال‌ها به او داشته‌اند گفت: شهدا حامی من بودند و هر کاری از دستشان برآمده برایم انجام داده‌اند، تمام عزتم را از شهدا دارم اگر دست از حمایتم بردارند ذلیل می‌شوم.

  • admin uofe